loading...
دانلود فیلم ، سریال ، موزیک و ...
حسین بازدید : 301 شنبه 09 بهمن 1395 نظرات (0)

- اومدی نشستی رو به روی حموم من رو نگاه میکنی 

- برو بابا انگار ملکه ی الیزابته من بشینم نگاه کنم جون خودم که اصلا بهش نگاش نکردم رفتم تو حموم ... به به چه بوی خوبی می یومد ....... داشتم موهام رو میشستم که صدای در زدن اومد 

- بله ؟ 

- اون کرم من رو بده جا گذاشتم 

- به من چه اومدم بیرون بعد بردار 

- ساحل خانم کار دارم دیرم شده بده میخوام برم داشتم از حسودی می مردم یعنی با کی قرار داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

- برو بابا من عمرا بدم

- ساحل به فکر امتحان فردات هم باش ها اهان یادم نبود .....ولش کن به جهنم اخرش اینه که این ترم مشروط میشم دیگه ..... هر چی در زد جوابش رو ندادم ...... سریع اومدم بیرون ........ الانه که مهمون ها برسن من هنوز تو حموم .... موهام رو سریع خشک کردم لباسم رو پوشیدم ... لباسم یه پیرهنه قرمز بود یه لباس دکلته ی خیلی خوشگل ...... جلوی اینه ایستادم موهام رو فر کردم بعدش رفتم سراغ ارایش کردن ....... داشتم ریمل میزدم که صدای در زدن اومد –

 اجازه هست خواهر کوچکه ؟ 

- وای دریا تویی بیا تو عزیزم اومد تو چه خوشگل کرده بغلش کردم دلم براش یه ذره شده بود 

- خوش گذشت ماه عسل ؟ 

- اره جات خالی خیلی خوب بود فقط طولانی شد 

- میگم ها فرزاد بهت ساخته ها هم خوشگل شدی هم توپول 

- اره دیگه همش هی به من میگه باید چاق بشی 

- دریا بیا من رو ارایش کن که حسابی دیر شده 

- باشه زود باش مهمون ها اومدن ها پس چی کار میکردی از صبح 

- این ارمان بیشعور رفته بود تو حموم در نمی یومد 

- اره دیدمش خیلی خوشگل شده بود کجا میرفت ؟ 

- چه میدونم بیا ارایش کن با دقت زیاد ارایشم کرد ... چون چشم ها رنگی بود دوست داشتم لنز مشکی بذارم این طوری حسابی قیافه ام تغیر میکنه کفش های پاشنه بلندم رو هم پام کردم رفتم با دریا پایین ..... همه ی دوست های دانشگاه اومده بودن خوبه ارمان رفت ها رفتم جلو با همه دست دادم چند تا از دوست های بابا هم بودن ..... پسر هاشون طوری به ادم نگاه میکردن که انگار ادم ........ دلم میخواست ارمان هم تو مهمونی باشه ولی انگار خودش دوست نداشت بمونه همه ی بچه ها فکر امتحان فردا بودن . 

- ساحل میگم کاش شماره ی استاد رو داشتیم بهش رشوه میدادیم که سوال ها رو بگه میخواستم بهش بگم شماره چیه بیا ببرمت تو اتاقش ... 

- اون به ما اجازه نمیده سر کلاس حرف بزنیم اون وقت تو میگی سوال های امتحانی رو بده

 – اره لامصب هم مغرور هم خوشگل خوش به حال زنش .... داشتم با هم حرف میزدیم که دریا دوباره همه رو کشوند وسط برای رقص همه ی مرد ها رفته بودن تو حیاط ...... دوباره شروع کردیم به رقصیدن تا 1 شب بعد از اون هم شام خوردیم همه برام کادو های خوبی اورده بودن هدیه ی مامان بابام یه سرویس طلای خیلی خوشگل بود.... دریا هم یه لب تاب مدل جدید خریده بود ....... یادم باشه اون لب تاب قدیمیه رو بدم به سبزی خانم ........ مهمون ها وقتی رفتند تازه یاد بدبختی هام افتادم امتحان فردا رو چی کار کنم ......

این ارمان خاک برسر هم معملوم نیست کجاست فهمیده من بهش احتیاج دارم خودش رو گم و گور کرده با کمک مامان و دریا یه خورده خونه رو تمیز کردم روی مبل نشسته بودم که ارمان خان تشریف اوردن من نمیدونم تا ساعت 3 بیرون چه غلطی میکرده ........ با تعجب نگام کرد یه ذره دقیق شد روی لباسم چشم هاش یه برق خاصی زد 

- سلام تو چرا این جا نشستی ؟ 

- هیچی همین طوری........ اره جان خودم همین جوری نشسته بودم ......... بدون این که سوال دیگه ای بپرسه رفت تو اتاقش .. ای خدا چی کار کنم من روی کتاب رو باز نکردم .... اگر فردا نرم امتحان میان ترمم رو صفر میده ......... بیخیال غرور باید خرش کنم یه ذره با هام کار کنه ....... چون مامان وبابا خواب بودن کفش هامو در اوردم چون صدا میداد رفتم کتاب و جزوه ها مو برداشتم با یه خودکار ..... در اتاقش رو زدم .... صداش اومد

- بله 

- ساحلم بیام تو 

- صبر کن دارم لباس عوض میکنم بعد از چند دقیقه اجازه صادرش که برم تو..............

 - بله کار داشتی ... یه تیشرت تنگ سبز تنش بود با یه شلوار ورزشی مشکی .. 

- اره میشه ازت یه خواهشی کنم؟؟؟؟؟؟؟ یه جوری نگام کرد انگار

ادامه دارد ....

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 481
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 194
  • باردید دیروز : 128
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 194
  • بازدید ماه : 4,700
  • بازدید سال : 54,196
  • بازدید کلی : 224,112